دوگانگی صلح جهانی و رفتار رهبران بهائی

0 678

چکیده:

وحدت عالم انسانی و برقراری صلح جهانی و عدالت عمومی از بیاناتی است که در کتب و منابع بهائیان زیاد دیده می شود.بهائیان مي‌گويند همه انسان‌ها خواهر و برادرند و همه یکسان هستند و برای رسیدن به این وحدت عالم انسانی جهان باید یک پارچه در صلح قرار بگیرد.با این حال در کتب و منابع بهائیان جملات، الفاظ، احکام و دستوراتی را مشاهده می کنیم که با وحدت و صلح جهانی هم خوانی ندارد. در این مقاله سعی بر آن شده است تا با مراجعه به منابع خود بهائیت این تضاد و دوگانگی روشن شود.همچنین این نوشته تا حدی پاسخی به نوشته ای از جزوه‌ی رفع شبهات بهائیان با عنوان «تهمت استفاده از کلمات ناشايسته» (شبهه 46) می باشد.

کلید واژه :  وحدت، تساوی، صلح، بهائی، محبت، فحش و ناسزا، طرد

مقدمه:

از پرآوازه‌ترين تعاليم بهائيان، تعليم وحدت عالم انساني است که نه تنها به عنوان يك تعليم مهم معرفي شده، بلكه به عنوان محور اصلي و ريشه و اساس مرام بهائيت به شمار آمده است. از اين تعليم، رهبران بهائی در نوشته‌هايشان سخن به ميان آورده اند و آن را محور اصلي تعاليم بهائيان خوانده اند. به جز رهبران اصلي، مبلغين بهائي نیز از شعار صلح جهانی در جزوه‌هاي تبليغيشان به عنوان شاهكار بهائيت ياد مي‌کنند.

بهاءالله در یکی از سخنانش گفته است: «دین باید سبب الفت و محبّت باشد. اگر دین سبب عداوت شود نتیجه ندارد بی دینی بهتر است زیرا سبب عداوت و بغضاء بین بشر است. و هر چه سبب عداوت است مبغوض خداوند است و آنچه سبب الفت و محبّت است مقبول و ممدوح. اگر دین سبب قتال و درندگی شود آن دین نیست بی دینی بهتر از آن است. زیرا دین بمنزلهء علاج است اگر علاج سبب مرض شود البتّه بی علاجی بهتر است. لهذا اگر دین سبب حرب و قتال شود البتّه بی دینی بهتر است»(اشراق خاوری ، پیام ملکوت ، ص 44)

تناقض ادعای صلح جهانی و استفاده از واژه های رکیک در کتب بهائیان:

بهائیان در مقالات خود ادعا کرده اند که از کلمات ناشایسته استفاده نداشته اند و این تهمتی است که به آنها زده می شود. مثلا به طور جزئی تر در رد اين اتهام استفاده از کلمات ناشایسته گفته اند که؛ هرگز حضرت بهاءالله به يحيي ازل لقب اﻻغ يا زناکار نداده اند.

در صورتی که برخلاف ادعای بهائیان مبنی بر صلح جهانی، با مراجعه به کتب بهائیان این مطلب را می یابیم که: بهاءالله برادرش ميرزا يحيي صبح ازل را الاغ مي‌خواند: «قل يا ايها الحميرحق آن چه بفرمايد حق است و به كلمات مشركين باطل نشود» (بهاءالله، بديع، ص174)

و باز در همین کتاب در مورد شخص ازل مي‌نويسد: «نفسی که در شهوت نفسانی به مقامی رسید که از حرم یزدانی (زن سید باب) نگذشت و تصرف در حرم نقطه نمود.»( همان، ص 295)

همچنین جملات و عبارات زیر از دیگر رهبر بهائیان متناقض با ادعای صلح جهانی آنها است: عبدالبهاء در وصف ناقضین (پیروان برادرش مجمد علی افندی) نقل شده است: «الهی الهی، تری عبدک المظلوم بین مخالب سباع ضاریه و ذئاب کاسره و وحوش خاسره؛ یعنی خدایا خدایا، می بینی بنده ی مظلومت را که در چنگال حیوانات وحشی و تجاوزکار و گرگهای درهم شکسته و وحشیان خسارت دیده گرفتار شده است.»( عبدالبهاء، الواح وصايا، ص9)

ارتباط صلح جهانی و الگوی رفتاری در کتب آسمانی:

بهائیان می گویند همواره در کتب آسماني و نيز کتب فلاسفه و شعراء و ادباي جهان براي بيان حقائق فرهنگي از تمثيلات گوناگون، از جمله تشبيه به حيوانات استفاده شده است و در اين مورد در آثار مقدّسه بهائي نيز از اين سبک ادبي استفاده شده است و برخلاف ادعای صلح جهانی نیست. به عنوان مثال؛ قرآن کريم از کافران به عنوان «حمر مستنفره فرّت من قسوره؛ يعني اﻻغهایي که با ديدن شير رم کرده و فرار مي کنند» سخن مي گويد و يا در نفي صداي ناهنجار به نقل از لقمان گفته است: « انّ انکراﻻصوات لصوت الحمير؛ يعني صداي اﻻغ گوش خراش ترین صداها است»

در پاسخ به این حرف باید چند نکته را در نظر گرفت:

1- به طور کلی رویکرد اساسی در مورد قرآن کریم چیست؟ خداوند متعال چه راهی برای دست یافتن به معنای حقیقی و مورد نظر خود از قرآن قرار داده است؟ راه استفاده و دست یافتن به بیان حقیقی قرآن کدام است؟

دلایل فراوان عقلی و نقلی و حتی دستور صریح خداوند متعال است که قرآن کریم نیاز به مفسر و مبین دارد و این خود خداوند متعال است که مشخص می‌فرماید علم قرآن را نزد چه کسی یا کسانی به ودیعه نهاده و مردم برای دریافت بیان قرآن باید به سراغ چه کسی بروند. ضمن اینکه می توان از ظاهر قرآن چیزهایی فهمید اما عمق بیشتر آن در کلام معصومین است.

لذا نمی توان در همه جا از ظاهر آیات در مورد آن قضاوت کرد و به مراد خداوند از ذکر آن آیه دست یافت. درصورتی که دربهائیت تفسیر و تبیین وجود ندارد و هر آنچه درظاهر می بینیم درباطن نیز همان است.

2- قرآن برای تفهیم مطالب خود از روش جالبی مثل تمثیل استفاده می کند که مفاهیم خود را بهتر نشان دهد. هر جا در قرآن چنین کاربردهایی وجود داشته، وجه شبه نیز مشخص است.

مثلا در مورد آیه 50 و 51 سوره مدثر : « كَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍ » حال كفار را در اعراض از حقایق تشبيه كرده و معناى آيه اين است كه: اين كفار در حالى از تذكرات (تو ابراز) نفرت و اعراض مى‏كنند كه گويى خران وحشى ‏اند، و از شير و يا شكارچى مى‏گريزند. (ترجمه الميزان، ج‏20، ص: 157)

ابن عبّاس گويد وقتى گورخر وحشى شير را مي بيند از او فرار مي كند همين طور اين مردم كافر وقتى مى‏ شنيدند كه پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله قرآن مي خواند از او فرار مي كردند.( ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، ج‏26، ص: 88)

همانطور که می بینید در این آیه کاملا مشخص است که منظور خداوند بیان حال کفار است و نه این که از باب لقب زشت دادن به کسی از این واژه استفاده شده است.

و در مورد آیه 19 سوره لقمان : «وَ اقْصِدْ فِي مَشْيِكَ وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِكَ إِنَّ أَنْكَرَ الْأَصْواتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ»

در واقع در اين دو آيه از دو صفت، نهى، و به دو صفت، امر شده:

نهى از” خود برتر بينى” و” خودپسندى” كه يكى سبب مى‏شود انسان نسبت به بندگان خدا تكبر ورزد، و ديگرى سبب مى‏شود كه انسان خود را در حد كمال پندارد، و در نتيجه درهاى تكامل را بروى خود ببندد هر چند خود را با ديگرى مقايسه نكند. و امر به رعايت اعتدال در ” عمل” و “سخن” شده است.

در اینجا نیز برای تفهیم بهتر مطلب از تشبیه استفاده شده است تا زشتی این دو صفت بهتر نمایان شود و نه اهانت به کسی!

قابل توجه اينكه ممكن است در محيط زندگى ما صداهايى ناراحت كننده‏تر از صداى خران باشد (مانند صداى كشيده شدن بعضى از قطعات فلزی به يكديگر كه انسان به هنگام شنيدنش احساس مى‏كند، گوشت اندامش فرو مى‏ريزد!) ولى بدون شك اين صداها جنبه عمومى و همگانى ندارد. بعلاوه ناراحت كننده بودن با زشت‏ تر بودن فرق دارد، شاید بتوان گفت آنچه از صداهاى معمولى كه انسان مى‏ شنود از همه زشت تر است، صداى الاغ است، كه نعره‏ ها و فريادهاى مغروران و ابلهان به آن تشبيه شده است.

نه تنها زشتى از نظر بلندى صدا و طرز آن، بلكه گاه به جهت بى دليل بودن، چرا كه به گفته بعضى از مفسران صداى حيوانات ديگر غالبا به واسطه نيازى است، اما اين حيوان گاهى بى جهت و بدون هيچگونه نياز و بى هيچ مقدمه فرياد را وقت و بى وقت سر میدهد! (تفسير نمونه، ج‏17، ص: 57)

پس با مراجعه به تفاسیر و توضیح آیات ، منظور دقیق و روشن آیات مشخص شده و نشان می دهد که در استفاده از این تشبیهات مراد خداوند چه بوده است. اما در جملات بهاءالله و عبدالبهاء می بینیم که وجه شبه وجود ندارد و فحش ها به صبح ازل و دیگران، به نیت تحقیر انجام شده است. پس بهائیت چگونه ادعای صلح جهانی دارد زمانی که حتی رهبران بهائی هم با یکدیگر اختلاف و درگیری داشتند؟

3- اگر بهائیان به قرآن کریم و آیات مقدس آن اعتقاد دارند و آن را قبول دارند، چرا در دیگر موارد و اشکالاتی که به آنها وارد است و جواب های نقضی بسیاری از آیات قرآن کریم وجود دارد، سخن قرآن را نمی پذیرند؟!

مثلا در هیچ کجا از قرآن خداوند متعال نفرموده اند که پیامبر جدیدی بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم خواهد آمد! در مقابل آن همه صحبت از پیامبران پیشین در قرآن، حتی یک مورد درباره پیامبر بعدی سخنی نیامده است!

آیا در تعلیم صلح جهانی بهائیت، انديشه بنيادين “محبت و دوری از نزاع” است؟

شعار صلح جهانی در آثار بهائي زیاد به چشم می خورد و در مواضع گوناگون به آن پرداخته اند و یکی از چیزهایی است که در تبلیغات و جذب افراد از آن استفاده می کنند.

عبدالبهاء می گوید: «اساسي كه جميع پيغمبران گذاشتند آن اساس بهاءالله است و آن اساس، وحدت عالم انساني است. آن اساس، محبت عمومي است و آن اساس، صلح عمومي بين دول است …» (عبدالبهاء ، خطابات، ج2 ص286)

اما به این عبارت توجه کنید تا تناقض در صحبت ها را دریابید. بهاءالله می گوید: «بر دشمنانم مانند شعله آتش باش و برای دوستانم کوثر بقا» (بهاءالله ، ادعیه حضرت محبوب ، لوح احمد)

همچنین می گوید: «ای احبا خدا، ابر فضل باشید برای آن که به خدا و آیاتش ایمان آورده و عذاب حتمی باشید برای کسی که به خدا کافر شده و از مشرکان است.» (بهاءالله ، مجموعه الواح مبارکه ، ص 216)

غیر از گفتار آنچه در سیره عملی بهائیت نیز دیده می شود، مغایر با صلح جهانی و تحریم جنگ است. مانند: جنگ و دعواهای بابیان، جنگ و جدال بهاءالله با صبح ازل و به تبع آن بهائیان با ازلیان، ستیزه جویی عبدالبهاء با برادر خود محمدعلی افندی، درگیری شوقی با بسیاری از خویشاوندان خود و …

تضاد ادعای صلح جهانی در بهائیت و طرد کردن:

«راجع به احبائی که به واسطه غفلت و نادانی از تشکیلات اداری منفصل می شوند – یعنی طرد می شوند – سوال نموده بودید که آیا به محافل عمومی دعوت شوند یا خیر؟ فرمودند : دعوت آنان جایز نه و نسبت به کسانی که از جامعه امر منفصل شدند آیا سلام و کلام با آنها جایز است یا نه ؟ فرمودند : اگر چنان چه انفصال روحانی است تکلم به هیچ وجه جایز نه » (شوقی افندی ، توقیعات مبارکه ، ص 94 و 95   )

پس کسی حق ندارد با بهائیانی که طرد روحانی شدند صحبت کند حتی اگر از نزدیکان و خانواده اش باشد!

در بهائیت دو نوع طرد وجود دارد: طرد اداری و طرد روحانی

برخلاف ادعای صلح جهانی، اگر یک بهائی خطایی را انجام دهد و به دستور محفل بهائیان عمل نکند و یا جایی حرفی و بحثی و اعتراضی به مباحث و کتب امری بکند در ابتدا به او اعلام می کنند که طرد اداری شده است؛ حال اگر همین فرد حرکاتش را ادامه دهد و جبران مافات نکند طرد روحانی می شود. در طرد روحانی به طور کلی از جامعه بهائیت اخراج می شود و هیچ بهائی اجازه سلام و کلام با او را نخواهد داشت. حتی پدر و مادر و همسر حق رفت و آمد با او را ندارند. اگر کسی با آدم مطرود تماسی بگیرد او هم طرد می شود.(درباره طرد و نمونه های آن و نهی معاشرت با مومنین می توان به کتاب توقیعات مبارکه شوقی و مائده آسمانی اشراق خاوری مراجعه نمود.

روحیه ماکسول؛ همسر شوقی می نویسد :

«حسین افنان نوه حضرت بهاءالله یعنی همشیره زاده عبدالبهاء بود و چیزی نگذشت که خود او نیز به نقض عهد آلوده شد، سه برادر او سه نوه حضرت بهاءالله را ازدواج نموده دو نفر از اینها دو خواهر حضرت ولی امرالله بودند که آنها همه طرد شدند. کار به جایی کشید که رفته رفته همه بستگان و نزدیکان حضرت ولی امر الله خود را از الطاف آن حضرت محروم نموده و ساقط گشتند.» (روحیه ماکسول ، گوهر یکتا ،ص 11)

آیا حقیقتا این است مصداق صلح جهانی؟!

نتیجه گیری:

1-در منابع و کتب بهائیت مدارکی وجود دارد که نشان می دهد رهبران بهائی از کلمات زشت و ناپسند در جهت تحقیر افراد به خصوص غیر بهائیان استفاده کرده اند که مغایر با ادعای صلح جهانی آنها است.

2- اگر در قرآن الفاظی نظیر حمار آمده است ؛ با توجه به اینکه تشبیه است، برای تفهیم بهتر مطلب بوده و تحقیر کسی نیست. اما در جملات بهاءالله و عبدالبهاء می بینیم که تشبیهی وجود ندارد و برای تحقیر افراد آن الفاظ را به کار برده است.

3-اسلام هیچ ادعایی مبنا بر الفت و محبت و دوستی با تمام افراد ندارد ؛ بلکه دفاع در برابر ظلم را جایز می داند و یا مخالفت و برخورد با مخالفان و منافقان را توصیه می کند.

فهرست منابع :

1-قرآن کریم

2-بروجردى سيد محمد ابراهيم ، تفسير جامع ، تهران 1366 ش‏ چاپ ششم ، انتشارات صدر

3-بهاءالله ، ادعیه حضرت محبوب ، 1339 ق ، مصر ، ناشر فرج الله ذکی الکردی

4-بهاءالله ، مجموعه الواح مبارکه ، 1338 ق ، قاهره ، مطبعه سعاده (ناشر محی الدین صبری کردی)

5-بهاءالله میرزا حسینعلی، بديع، کتابخانه دیجیتال آثار بهائی

6-روحیه ماکسول ، گوهر یکتا، ترجمه ایادی امرالله ابوالقاسم فیضی، بی تا، بی جا

7-شوقی، توقيعات مبارکه 1945تا 1952، 125 بدیع، تهران: مؤسسه ملی مطبوعات امری

8-عبدالبهاء عباس افندی، خطابات جلد 2، 127 بدیع، تهران: مؤسسه ملی مطبوعات امری

9-عبدالبهاء عباس افندی، مكاتيب جلد اول، 1979 میلادی، ایلینویز – آمریکا: انتشارات بهائی

10-عبدالبهاء عباس افندی، مكاتيب جلد دوم، 1984 میلادی، بریتانیا: ریچارد کلی.

11-عبدالبهاء، الواح وصایا، نوامبر 1960، محفل روحانی ملی بهائیان پاکستان، مطبعه‌ی استرلینگ گاردن‌رود.

12-مترجمان، ترجمه تفسیر مجمع البیان فی تفسیر القرآن ، 1360 شمسی ، انتشارات فراهانی

13-مكارم شيرازى ناصر ، تفسير نمونه ، تهران‏ 1374 ش‏  چاپ اول، دار الكتب الإسلامية

14-موسوى همدانى سيد محمد باقر ، : ترجمه تفسير الميزان ،1374 ش‏ ، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ ى مدرسين حوزه علميه قم‏ ، چاپ پنجم

نویسنده:الهه یزدیانی

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

بیست − ده =